برخی عکس ها هستند که از خود رویداد نیز ماندگارتر هستند و آنچنان تأثیری بر انسان می گذارند که تا ساعتها شاید نتوانیم آنرا از حافظه خود پاک کنیم. در زیر بخشی از این عکسها را باهم مرور می کنیم که گذر عمر هیچگاه آنرا برایمان تکراری نخواهد کرد
کیک عروسی برای نوعروسانی که می خوان گربه رو دم حجله بکشن!
وقتی دعوای زن و شوهر بالا بگیره!
بعد از ماهها تلاش در پایان پرسپولیس تهران توانست با شکست 2-1 سپاهان قهرمان لیگ برتر ایران شود. دراین بازی که با استقبال بیش از صد هزار نفر برگزار شد پرسپولیس تهران با گلهای خلیلی و سپهر حیدری وتیم سپاهان با تک گل حاج صفی به پایان رسید تا پرسپولیس برای دومین بار قهرمان این مسابقات شود.
امیدواریم با کسب افتخار این تیم در آسیا باز هم طرفداران خود را خوشحال کند.
سگ باهوش
قصاب با دیدن سگی که به طرف مغازه اش نزدیک می شد حرکتی کرد که دورش کند اما کاغذی را در دهان سگ دید. کاغذ را گرفت. روی کاغذ نوشته بود (( لطفا 12 سوسیس و یه ران گوشت بدین)) 10 دلار همراه کاغذ بود. قصاب که تعجب کرده بود سوسیس و گوشت را در کیسه ای گذاشت و در دهان سگ گذاشت . سگ هم کیسه را گرفت و رفت. قصاب که کنجکاو شده بود و از طرفی وقت بستن مغازه بود تعطیل کرد و بدنبال سگ راه افتاد.
بنی آدم اعـضـــای یکدیگــرند"
که برخی از آنها به باقی سرند!
کمی از پزشکان از آن دستهاند
که به کسب قدرت کمر بستهاند
"چو عضوی به درد آورد روزگار"
در آرنــــد از روزگـــارش دمـــــار!
پس از حال و احوال با دردمند
رقم های بالا طلب می کنند!
مریضی اگر سرفه بنمود سخت
به تجویز ایشان ضروریست تخت-
- بخوابد شبی توی دارالشفا
دو میلیون بسُلفد بـــرای دوا !
به سرکیسه کردن شدند اوستاد
بدا! آنکه کارش به ایشان فـتاد
اگر مشکلی بود، حل میکنند
به هر نحو باشد، عمل میکنند
و گر مشکلی حل شود با دوا
"عمل" میکنندش در آن راستا!
به قدری بیاید به اعضا فشار
" که عضو دگـــر را نماند قرار" !
شود مستمند او به انواع وام
به پایان رسید این سخن، والسلام!
...
لــذا ، ای مدیر عامل بانکِ ما!
سر کیسهی وام را شُل نما!
اگر شل نکردی سرش را کمی
"نشاید که نامت نهند آدمی"!
اگر خانمی این مقاله رو مطالعه کند به ارزش یک مرد دست خواهد یافت و اگرآقا باشد احساس غرور خواهد کرد.
یک روز وقتی یک هیزم شکن در حال شکستن درختها در بالای یک رودخانه بود تبرش از دستش به داخل رودخانه افتاد .آن مرد در حال گریه کردن بود که فرشته ای ظاهر شد و علت گریه اش را پرسید.
هیزم شکن جواب داد:تبرش در داخل آب افتاده و برای امرار معاش لازمش دارد.
فرشته در داخل رودخانه رفت و یک تبر طلایی با خودش آورد و پرسیداین تبر شماست؟
هیزم شکن جواب داد: نه.
فرشته دوباره تو آب رفت و با یک تبر نقره ای اومد و پرسید این تبر شماست ؟
هیزم شکن:نه
این دفعه فرشته با یک تبر آهنی بیرون اومد و پرسید این تبر شماست؟
هیزم شکن :بلی
فرشته از صداقت هیزم شکن خوشش اومد و هر سه تبر رو بهش داد و هیزم شکن با خوشحالی به منزلش رفت.
روزی از روزها هیزم شکن با زنش در کنار رودخانه قدم می زدند که زنش در رودخانه افتاد و هیزم شکن شروع کرد به گریه کردن .
فرشته اومد و پرسید : چرا گریه می کنی؟
هیزم شکن:زنم در داخل رودخانه افتاده.
فرشته داخل آب رفت وبا" آنجلینا جولی" اومد و پرسید این زن شماست؟
هیزم شکن با صدای بلند گفت:بلی
فرشته عصبانی شد و گفت این حقیقت نیست.
هیزم شکن :اوه فرشتهء عزیزم منو ببخشید این یک سوءتفاهمه می دونی اگه من به جولی نه می گفتم شما مجددا می رفتید تو آب و ایندفعه با" کامرون دیاز" می اومدید و اگه ایندفعه هم نه می گفتم با زن خودم می اومدید که اگه بلی می گفتم هر سه زن رو بهم می دادید فرشته ام :من یک مرد فقیرم و نمی تونستم از هر سه زن مواظبت کنم برای همون به آنجلینا جولی" بله" گفتم.
نتیجهء اخلاقی: اگر یک مرد دروغ بگوید دلایل خوب و مفتخری دارد و برای همه مفید است..!!!
این است داستان ما و ما بر این باوریم که!! "ما مردان مفتخری هستیم.
چندگاهیست وقتی می گویم: «اللهم کل لولیک الحجة بن الحسن»با آمدن نام دلربایت دلم نمی لرزد.
چندگاهیست وقتی می گویم: «صلواتک علیه و علی آبائه» به یاد مصیبتهای اهل بیتت اشک ماتم نمی ریزم.
چندگاهیست وقتی می گویم: «فی هذه الساعة» دگر به این نمی اندیشم که در این ساعت کجا منزل گرفته ای.
چندگاهیست وقتی می گویم: «و فی کل الساعة» دلم نمی سوزد که همه ساعاتم از آن تو نیست.
چندگاهیست وقتی می گویم: «ولیا و حافظا» احساس نمی کنم که سرپرستم، امامم کنار من ایستاده و قطره های اشکم را به نظاره نشسته است.
چندگاهیست وقتی می گویم: «و قائدا و ناصرا» به یاد پیروزی لشکرت، در میان گریه لبخند بر لبم نقش نمی زند.
چندگاهیست وقتی می گویم: «و دلیلا و عینا» یقین ندارم که تو راهنما و نگهبان منی.
چندگاهیست وقتی می گویم: «حتی تسکنه أرضک طوعا» یقین ندارم که روز حکومت تو بر زمین، من هم شاهد مدینه فاضله ات باشم.
چندگاهیست وقتی می گویم: «و تمتعه فیها طویلا» به حال آنانی که در زمان دراز حکومت شیرین تو طعم عدالت را می چشند غبطه نمی خورم.
اما چندگاهیست دعای فرج را چند بار می خوانم تا هم با آمدن نامت دلم بلرزد، هم اشکم بریزد، هم در جست و جویت باشم، هم سرپرستم باشی، هم به حال مردمان عصر ظهور غبطه بخورم و هم احساس کنم خدا در نزدیکی من است و تو ذخیر? خدایی که همیشه با منی