بررسی ابعاد ادبی
"یه توپ دارم قلقلیه"
یه توپ دارم قلقلیه
سرخ و سفید و آبیه
میزنم زمین، هوا میره
نمیدونی تا کجا میره
من این توپو نداشتم
مشقامو خوب نوشتم
بابام بهم عیدی داد
یه توپ قلقلی داد
یه توپ دارم قلقلیه :
از آنجا که همهی توپها قلقلی هستند؛ این مصرع نشان حماقت شاعر است. یا بیانگر این موضوع است که شاعر توپهای مثلثی و مربعی و لوزی هم داشته ولی حالا فقط میخواهد در مورد آن توپش که قلقلی است، صحبت کند. در هر صورت میتوان این فرضیه را هم در نظر گرفت که شاعر میخواسته در لفافه و با استفاده از آرایههای ادبی نظیر تشبیه و استعاره، به گردی زمین که مرحوم گالیور (!) آن را به اثبات رساند، تاکید کند.
سرخ و سفید و آبیه:
این سه رنگ که نماد پرچم فرانسه است، نشان دهندهی فرانسوی بودن توپ مورد نظر است. حالا چرا فرانسه؟ خدا میداند!
میزنم زمین هوا میره/ نمیدونی تا کجا میره:
این مصراع گویای مکان سروده شدن شعر است. جایی بیرون از جو زمین. چون این مصراع بحث جاذبهی زمین را نقض میکند و در ادامه به لایتناهی بودن دنیا اشاره دارد که مسلماً به من و شما هیچ ربطی ندارد.
من این توپو نداشتم/ مشقامو خوب نوشتم:
فقر! نداشتن توپ و آتاری و پلی استیشن و ... باعث شده که شاعر از درد نداری و بدبختی بنشیند و درس بخواند و مشقهایش را خوب بنویسد. برای مثال اکثر فوتبالیستها که همیشه با توپ سر و کار دارند، وضعیت درسی مساعدی ندارند.
بابام بهم عیدی داد / یه توپ قلقلی داد:
این مصراع هیچ تفسیر خاصی ندارد! جز اینکه شاعر از آرایهی مبالغه استفاده کرده است.
دختر ایرانی و دانشگاه :
دختر ایرانی وبازارکار :
دختر ایرانی و تفریح :
دختر ایرانی واحترام جامعه :
قهرمانی استقلال را به تمام آبی های ایران مخصوصا کلاس که خودم هم از اونا هستم رو تبریک میگم
استقلال که با این قهرمانی پرافتخارترین تیم رقابتهای جام حذفی ایران با 5 قهرمانی است توانست در یک بازی زیبا وبا 3 گل پگاه را ببرد
ژاپن: به شدت مطالعه میکند و برای تفریح ربات میسازد!
مصر: درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاه را میشکند!
هند: او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه واکنشی((AC T IONپیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند وهمه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود!
عراق: مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد و در صورت زنده ماندن درس می خواند!
خصوصیات آقا پسرها از 14 تا 28 سالگی . . .
سن 14 سالگی: تازه توی این سن، هر رو از بر تشخیص میدن!( اول بدبختی!)
سن 15 سالگی: یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن!. . .از قیافهء خودشون بدشون میاد!
سن 16 سالگی: توی این سن اصولآ راه نمیرن، تکنو می زنن!. . .حرف هم نمی زنن،داد میزنن!. . .با راکت تنیس هم گیتار میزنن!
- اگه یه بار همه 20 واحد رو توی یه ترم افتادین: بی خیالش
- اگه شما رو با نمره 11.99 مشروط کردن: خوب ... شده دیگه
- اگه استاد می خواد به جای آقا بهتون بگه خانوم : بگه
- اگه یه دفعه هارد 120 گیگابایت شما هاپولی هاپو شد: پیش میاد دیگه
- اگه پرسپولیس قراره از پیکان ببازه: ببازه
- اگه سر مراسم خواستگاری، همونجا، عروس خانوم گفت نه: اینشا ا... خوشبخت بشه
- اگه درست شب امتحان بعد از مدتها به عروسی دعوت شدین: مبارکه، عروسی رو که نمیشه نرفت
- اگه آمریکا یه موشک اتمی تنظیم کرده درست روی خونه شما : مسئله ای نیست
- اگه کفشی که امروز واکس زدین رو ، همه لگد می کنن: تعجبی نداره
- اگه کارتون به جایی رسیده که خودتون به خودتون ایمیل میزنین: اینجوری هم یه صفایی داره
- اگه تو انتخاب واحد به شما 13 واحد بیشتر نرسیده : حتمآ حکمتی توی اون بوده
- اگه شمعهای کیک تولد شما رو بقیه فوت کردن: لبخند بزنین
- اگه ماشینتون جلوی یه مدرسه دخترونه پنچر شد و شما پنچرگیری بلد نبودین: خودتون رو نبازین
- اگه در حال فرستادن قلب و بوسه با مسنجر متوجه شدین یکی پشت سرتون وایساده: عیبی نداره بابا
- اگه بغل دستی شما سر کلاس که اتفاقآ کنار شما ردیف اول نشسته انگشتش رو تا مچ توی دماغش فرو کرد، شش دور بپیچوند، بعد با یه حالت دورانی بیرون آورد، و بعد خیلی آروم زیر میز کلاس دستش رو پاک کرد . . . نه! این یکی رو شرمنده. آدمیزاد هم یه تحملی داره!
نیمه شب پریشب گشتم دچار کابوس
دیدم به خواب حافط توی صف اتوبوس
گفتم : سلام حافظ ، گفتا : علیک جانم
گفتم : کجا روی ؟ گفت : والله خود ندانم
گفتم : بگیر فالی گفتا : نمانده حالی
گفتم : چگونه ای ؟ گفت : در بند بی خیالی
گفتم : که تازه تازه شعر و غزل چه داری ؟
گفتا : که می سرایم شعر سپید باری
گفتم : ز دولت عشق ، گفتا : کودتا شد
گفتم : رقیب ، گفتا : کله پا شد
گفتم : کجاست لیلی ؟ مشغول دلربایی؟
گفتا : شده ستاره در فیلم سینمایی
گفتم : بگو ، زخالش ، آن خال آتش افروز ؟
گفتا : عمل نموده ، دیروز یا پریروز
گفتم : بگو ، ز مویش گفتا که مش نموده
گفتم : بگو ، ز یارش گفتا ولش نموده
گفتم : چرا ؟ چگونه ؟ عاقل شده است مجنون ؟
گفتا : شدید گشته معتاد گرد و افیون
گفتم : کجاست جمشید ؟ جام جهان نمایش ؟
گفتا : خریده قسطی تلویزیون به جایش
گفتم : بگو ، ز ساقی حالا شده چه کاره ؟
گفتا : شدست منشی در دفتر اداره
گفتم : بگو ، ز زاهد آن رهنمای منزل
گفتا : که دست خود را بردار از سر دل
گفتم : ز ساربان گو با کاروان غم ها
گفتا : آژانس دارد با تور دور دنیا
گفتم : بگو ، ز محمل یا از کجاوه یادی
گفتا : پژو ، دوو ، بنز یا گلف نوک مدادی
گفتم : که قاصدک کو آن باد صبح شرقی
گفتا : که جای خود را داده به فاکس برقی
گفتم : بیا ز هدهد جوییم راه چاره
گفتا : به جای هدهد دیش است و ماهواره
گفتم : سلام ما را باد صبا کجا برد ؟
گفتا : به پست داده ، آورد یا نیاورد ؟
گفتم : بگو ، ز مشک آهوی دشت زنگی
گفتا : که ادکلن شد در شیشه های رنگی
گفتم : سراغ داری میخانه ای حسابی ؟
گفتا : آنچه بود ار دم گشته چلوکبابی
گفتم : بیا دوتایی لب تر کنیم پنهان
گفتا : نمی هراسی از چوب پاسبانان ؟
گفتم : شراب نابی تو دست و پا نداری ؟
گفتا : که جاش دارم و افور با نگاری
گفتم : بلند بوده موی تو آن زمان ها
گفتا : به حبس بودم از ته زدند آن ها
گفتم : شما و زندان ؟ حافظ ما رو گرفتی ؟
گفتا : ندیده بودم هالو به این خرفتی !