کسی که هیچگاه خطایی مرتکب نشده هرگز کار جدیدی را هم شروع نکرده است.
سوالی که گاهی مرا گیج میکند این است که من دیوانه ام یا دیگران؟
میز، صندلی، ظرفی میوه و یک ویولن. انسان برای شاد بودن به چیز دیگری نیاز دارد؟
جایی که عشق باشد سوال نخواهد بود.
تمام دانش ما، در مقایسه با واقعیت، ابتدایی و کودکانه است. ولی با این حال با ارزش ترین دارایی ما است.
خشم در آغوش احمق ها خانه میکند.
هر احمقی میتواند چیزها را بزرگتر، پیچیده تر و خشن تر کند. برای حرکت در جهت عکس به کمی نبوغ و مقداری زیادی جرات نیاز است.
به کسی که حقیقت را در امور جزئی جدی نگیرد نمیتوان در امور بزرگ اعتماد نمود.
همه ما در پیشگاه خداوند به یک اندازه خردمند هستیم و به یک اندازه احمق.
چقدر کم اند آنانی که با چشمهای خود میبینند و با قلبهای خود احساس مینمایند.
نیروی جاذبه مسئول افتادن افراد در عشق نیست.
دوست دارم افکار خدا را بدانم.... بقیه چیزها فقط جزئیات اند.
اگر A معادل موفقیت باشد آنگاه فرمول چنین است: A=X+Y+Z که در آن X کار، Y بازی وZ بسته نگه داشتن دهان است .
اگر مردم فقط بخاطر ترس از تنبیه خوب هستند و امید به پاداش دارند پس باید خیلی تاسف بخوریم.
اگر واقعیات با نظریات نمیخوانند واقعیت را تغییر دهید.
اطلاعات به معنی دانش نیست.
روشنفکران مشکلات را حل میکنند ولی نوابق از بروز آنها جلوگیری مینمایند.
از دیروز درس بگیرید، در امروز زندگی کنید و به فردا امیدوار باشید. مهم این است که از پرسیدن باز نایستید.
عشق نسبت به وظیفه، معلم بهتری است.
هرگز کاری بر خلاف وجدان خود نکنید، حتی اگر قانون از شما بخواهد.
هیچگاه یک کنجکاوی مقدس را از دست ندهید.
انبوهی از آزمایشها نمیتواند ثابت کنند که من درست گفته ام، ولی تنها یک آزمایش میتواند ثابت کند که اشتباه گفته ام.
سعی نکنید موفق شوید، بلکه سعی کنید با ارزش شوید.
ارزش آدمی با آنچه که میدهد معلوم میشود نه با آنچه که میگیرد.
دنیا جای خطرناکی برای زندگی است. نه به خاطر مردمان شرور بلکه به خاطر کسانی که آن شرارتها را نگاه میکنند و کاری در مورد آن انجام نمیدهند.
وقتی راه حل ساده باشد یعنی اینکه خدا در حال پاسخ دادن است.
احتیاجی به تفکر عمیق نیست. از زندگی روزمره هم میتوان فهمید که هر کسی برای دیگران زنده است.
واقیت فقط یک توهم است که البته خیلی ایستادگی میکند.
اغلب معلم ها وقت خود را با پرسیدن سوالهایی که هدف از آنها یافتن چیزهایی است که دانش آموز نمیداند تلف میکنند. هنر واقعی در پرسشگری آن است که ببینیم دانش آموز چه میداند و یا قادر به آموختن چیست.
هرگز آموختن را وظیفه ندانید، بلکه موقعیتی برای درک زیبایی در عرصه روح است و برای این پدیده آمده که شما از آن لذت ببرید و جامعه از کارهای آینده ی شما منتفع گردد.
زندگی با ارزش تنها از آن کسی است که برای دیگران زنده باشد.
ذهن خلاق هدیه ای مقدس و ذهن حسابگر خدمتکاری صادق است. ولی ما جامعه ای ساخته ایم که خدمتکار را گرامی میدارد و هدیه را فراموش نموده است.
زندگی مثل دوچرخه سواری است. برای حفظ تعادل باید حرکت کنید.