صبح ساعت 6
از خواب بیدار می شم نه حس آماده کردن صبحانه است نه وقتش پس بی خیال بساط صبحانه
میشی و 6نیم از خونه میزنی بیرون .
سر کوچه یه
پیکان گوجه ای تر تمیز مدل 53 که صدای خفه ضبط هم از توش میاد با 3تا دانشجو رو صندلی
عقب جلو پات میزنه رو ترمز
_مستقیم؟
راننده جوون
سر حالیه
_بپر بالا !
سوار که میشی
ولوم سیستم خفن میره بالا
_دوبس دامب
دوبس دامب دامب دامب
خواب از سرت
می پره وراننده هم پدال گاز رو با کف کابین آشنا می کنه تازه داری با آهنگ فاز می
گیری که رسیدی ته خط راننده 50 تومن از کرایه رو نمی گیره اخه راه خلوت بوده
_قربون مرام
بچه های ته خط..
_نوکرتیم
میری سمت
ایستگاه اتوبوس های BRT
عادی هاش
شونصد تا ایستگاه نگه میداره ولی سریع وسیر هاش فقط 4 تا ایستگاه نگه میدارن اما
اتوبوس هاش کمتره
تو سریع و
سیر یه صندلی خالی گیرت میاد
5 دقیقه که
میره ازسرعت ولایی کشیدن های غیر عادی اتوبوس تو از تعجب فکت تا پنجه پات میفته
پایین پیاده که می شی میبینی راننده هندز فریی موبایلش تو گوششه وداره کله میزنه!!
کلی از اینکه زود رسیدی دانشگاه حال می کنی و با یه شیروکیک صبحانه رو تلافی می
کنی بعد هم توپه توپ می ری سر کلاس فیزیک درسش خیلی باحاله مثلا توضیح علمی میده
که چرا گربه رو از طبقه 15 ام یه برج بندازن پایین کمتر آسیب میبینه تا از طبقه
سوم!!
سر ریاضی هم
حسابی حال میکنی چون درس رو توپ فهمیدی
برای نهار که
میری میبینی سلف همه رو سورپریز کرده! قیمه آبکیه هفته پیش تبدیل شده به قیمه پر
ملات به همراه بادمجون اخ جون یکی از رفقا مرام لری اش گل میکنه و همه رفقا رو
ماست و دوغ مهمون میکنه
بعد هم همه
میریم یه گوشه حیاط و تا می تونیم جوک وخاطره و چرت وپرت میگیم و میخندیم
بعد از ظهر
از 1 تا 4نیم کلاسه زبانه اما استادش آخر با حاله فقط سر کلاسش حرف زدن به فارسی
ممنوعه که همین خودش کلی مایه خنده اس
کسی هم جدی
بازی در نمیاره همه بی خیالند و از تیکه ها هم ناراحت که نمی شن هیچ کلی هم میخندن
با چند تا از
بچه ها که مسیرهامون یکیه سوار یکی ازاتوبوسای سریع و سیر میشیم و کولرش آمپرامون
رو میاره پایین
خونه که می رسی خدا رو شکر میکنی و بعد از یه استراحت آماده میشی
که خودت رو برای فردا آماده کنی.